تنهایی ینی وقتی عموت میره یه دنیای دیگه وقتی بهترین عموت دیگه پیشت نیست هیچی نمیگی فقط تو تنهاییات گریه میکنی

میری پیش دوستات و میخندی و وقتی میگن چرا مشکی پوشیدی فقط لبخند میزنی و میگی دیدم بهم میاد مشکی پوشیدم

تنهایی ینی به هیشکی نمیگی چی شده و با همه غمی که تو دلت داری به درد و دلای بقیه گوش میدی و سعی میکنی بخندونیشون

تنهایی یعنی تنهایی به خاطراتی که عموت برات ساخته فکر کنی و یه شونه واسه غصه هات نداشته باشی یکیو نداشته باشی بهش بگی دیگه کم آوردی یکیو نداشته باشی بهش بگی عمومو میخوام

تنهایی همشو تحمل میکنی ولی یجا وقتی یکی از دوستات داره راجب دور دوری که با عموش رفته حرف میزنه بغض خرخرتو میگره و دیگه نمیتونی.


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها